وارده

لغت نامه دهخدا

( واردة ) واردة. [رِ دَ ] ( ع ص ) مؤنث وارد. رجوع به وارد شود. || ( اِ ) گروه فرودآینده بر آب. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( تاج العروس ). || راه در میانه راه. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). جاده. ( اقرب الموارد ). || شاهراه. ( ناظم الاطباء ). || ( اِخ ) چهار ستاره از هشت کوکب نعائم واقع درکهکشان. ( تاج العروس ). رجوع به وارد در این معنی شود. || آویزان. آویخته : شفته واردة؛ لب او آویزان است. ( از اقرب الموارد ). شجرة واردة اغصانه ؛ درختی که شاخه هایش آویزان است. ( از اقرب الموارد ).
واردة. [ رِ دَ ] ( اِخ ) شهری است. ( منتهی الارب ). منزلی است در راه شام به مصر در وسط ریگزار از توابع حفار، بازار و مسجدی دارد. در قدیم شهری بوده و بازار و جامع و خندقهایی داشته است که بعدها خراب گشته. ( از معجم البلدان ).

فرهنگ عمید

۱. واردشده: جراحت وارده بر او شدید بود.
۲. نقل شده.
* واردهٴ قلبی: (تصوف ) [قدیمی] = وارد

فرهنگ فارسی

وارد، واردات جمع ونیزواردات، واردکردن کالایی
(اسم ) مونث وارد : (( اجناس وارده ) ) جمع : واردات .
شهریست منزلی است در راه شام بمصر در وسط ریگزار از توابع حفار بازار و مسجدی دارد .

دانشنامه عمومی

وارده ( به ایتالیایی: Varedo ) یک کومونه در ایتالیا است که در استان مونتزا و بریانتزا واقع شده است.
وارده ۴٫۸ کیلومترمربع مساحت و ۱۲٬۸۱۶ نفر جمعیت دارد و ۱۸۰ متر بالاتر از سطح دریا واقع شده است.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال نوستراداموس فال نوستراداموس فال فرشتگان فال فرشتگان فال پی ام سی فال پی ام سی فال تخمین زمان فال تخمین زمان