هواگیر

لغت نامه دهخدا

هواگیر. [ هََ ] ( نف مرکب ) هواگیرنده. در حال پرواز.
- هواگیر گشتن ؛ هوا گرفتن. پریدن :
از راه نظر صید دلم گشت هواگیر
ای دیده نگه کن که به دام که درافتاد.حافظ.|| که آنجا هوا گذاره دارد. که معرض هواست.

فرهنگ معین

( ~. ) (ص . ) ۱ - اوج گیر، به هوا پرنده . ۲ - در هوا صید شده . ۳ - هوایی ، آرزومند.

فرهنگ فارسی

هوا گیرنده در حال پرواز

ویکی واژه

اوج گیر، به هوا پرنده.
در هوا صید شده.
هوایی، آرزومند.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال کارت فال کارت فال پی ام سی فال پی ام سی فال شمع فال شمع فال فنجان فال فنجان