هواگیر. [ هََ ] ( نف مرکب ) هواگیرنده. در حال پرواز. - هواگیر گشتن ؛ هوا گرفتن. پریدن : از راه نظر صید دلم گشت هواگیر ای دیده نگه کن که به دام که درافتاد.حافظ.|| که آنجا هوا گذاره دارد. که معرض هواست.
فرهنگ معین
( ~. ) (ص . ) ۱ - اوج گیر، به هوا پرنده . ۲ - در هوا صید شده . ۳ - هوایی ، آرزومند.
فرهنگ فارسی
هوا گیرنده در حال پرواز
ویکی واژه
اوج گیر، به هوا پرنده. در هوا صید شده. هوایی، آرزومند.