هواخواهی

لغت نامه دهخدا

هواخواهی. [ هََ خوا / خا ] ( حامص مرکب ) طرفداری. دوستی. علاقه. مساعدت. معاضدت. ( یادداشت بخط مؤلف ) : آن میل ها و هواخواهی ها که دیده آمده بود بنشست. ( تاریخ بیهقی ). از جانب وی همه راستی و یکدلی واعتقاد راست و هواخواهی بوده است. ( تاریخ بیهقی ).
گر ببینی ز مرغ تا ماهی
همه را باشد این هواخواهی.نظامی.گل کمر بسته در شهنشاهی
خاک چون باد در هواخواهی.نظامی.

فرهنگ فارسی

۱- هواپرستی ۲-اشتیاق آرزومندی . ۳- عشق محبت . ۴- طرفداری حمایت علاقه مندی هواداری : ومجموع خواتین و شاهزادگان وامرا وارکان دولت را پیشکشهای کرامند گذرانیده و وظیف. هواخواهی و خدمتکاری بجای آورد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال انبیا فال انبیا فال فرشتگان فال فرشتگان فال نوستراداموس فال نوستراداموس فال پی ام سی فال پی ام سی