هریسه. [ هََ س َ / س ِ ] ( اِ ) از اغذیه مشهوره و بهترین حبوبات و لحومی که از آن ترتیب یابد گندم و گوشت مرغ است. ( تحفه حکیم مؤمن ). به معنی هریس که طعامی است از گوشت و حبوبات. ( منتهی الارب ). امروز این طعام عبارت از گندم و گوشت است که مهرا کنند چنانکه به قوام عسل و مانند آن آید و گندم و گوشت آن از یکدیگر تمیز داده نشود. ( یادداشت به خط مؤلف ) : چو شد کشته دیگی هریسه بپخت برید آتش از هیزم نیم سخت.فردوسی.گاوان را هریسه ساز و گوسپندان را زیربای مزعفر. ( اسرارالتوحید ). دعوتی با تکلف ساخته بودند و هریسه نهاده. ( تاریخ بیهقی ). اگرت خواب نگیرد ز بهر چاشت شبی که در تنور نهندت هریسه یا عدسی.ناصرخسرو.مرهم جان و دل ماست هریسه روغن برو ای خادم چالاک به تعجیل بیار.بسحاق اطعمه.ترکیب ها: - هریسه پز. هریسه کردن. هریسه گر. رجوع به این ترکیبات شود.
فرهنگ معین
(هَ سَ ) [ ع . هریسة ] (اِ. ) هلیم (حلیم ) غذایی تهیه شده از گوشت و گندم پخته شده و لِه شده .
فرهنگ عمید
= حلیم۱
فرهنگ فارسی
توضیح درالنواردر آمده : ((دان. خردشده بوسیل. مهراس پیش از آنکه پختهشود وچون پختهشودهریسهنامند. ) )
ویکی واژه
هلیم (حلیم) هریسة غذایی تهیه شده از گوشت و گندم پخته شده و لِه شده. آش حلیم