معذرت

عذرخواهی یا معذرت به معنای ابراز حسرت یا پشیمانی از رفتارهای گذشته است، در حالی که معذرت خواستن به عمل ابراز این پشیمانی اشاره دارد. در موقعیت‌های غیررسمی، ممکن است از عبارت تاسف می‌زنم استفاده شود. هدف اصلی عذرخواهی، دستیابی به بخشش، آشتی و ترمیم روابط میان افرادی است که در یک اختلاف قرار دارند. ماهیت عذرخواهی حداقل شامل دو نفر است که یکی از آن‌ها به دیگری بی‌احترامی یا توهین کرده است. تقاضای عذرخواهی به سادگی آنچه به نظر می‌رسد نیست. همه ما ممکن است اشتباه کنیم. بنابراین، باید دقت کنید که چه زمانی و چگونه عذرخواهی می‌کنید و همچنین به یاد داشته باشید که ممکن است چیزهایی را که به اندازه کافی نمی‌پسندید، رد کنید. این موضوع برای شما نیز ممکن است پیش بیاید. انتظار حسن نیت از دیگران منطقی نیست؛ این یک استاندارد است که خودتان تعیین می‌کنید و انتظار دارید دیگران آن را درک کنند. گاهی اوقات بهتر است منتظر عذرخواهی دیگران باشید تا اینکه خودتان درخواست کنید. اگر شما در اشتباه هستید، بهتر است پیش از آنکه کسی از شما عذرخواهی کند، خودتان عذرخواهی کنید.

لغت نامه دهخدا

معذرت. [ م َ ذِ رَ / م َ ذَ رَ ] ( ع اِ ) عذرخواهی و پوزش. ( ناظم الاطباء ): سخط چون از علتی زاید، استرضا و معذرت آن را بردارد. ( کلیله و دمنه ). از حضرت سلطان در قبول معذرت و احماد طاعت او مثال فرستادند. ( ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 343 ).
گر به جنت خطاب قهر کنند
انبیا را چه جای معذرت است.سعدی.- معذرت خواستن؛ عذر خواستن. پوزش خواستن. پوزش طلبیدن.
- معذرت خواه؛ آنکه پوزش می خواهد و عذرخواهی از دیگری می کند. ( ناظم الاطباء ).
- معذرت خواهی؛ عذرخواهی و پوزش. ( ناظم الاطباء ).
- معذرت طلبیدن؛ معذرت خواستن. عذر خواستن. پوزش خواستن. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).
- معذرت کردن؛ معذرت خواستن. عذر خواستن. پوزش خواستن: وی هریکی را گرم پرسیدی و معذرت کردی تا از وی برگذشتندی. ( تاریخ بیهقی چ فیاض ص 33 ).
معذرة. [ م َ ذِ رَ / م َ ذُ رَ ] ( ع مص ) بهانه نمودن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). عذر خواستن. پوزش خواستن. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ): و اذ قالت امة منهم لم تعظون قوماً اﷲ مهلکهم او معذبهم عذاباً شدیداً قالوا معذرة الی ربکم و لعلهم یتقون. ( قرآن 164/7 ). فیومئذ لاینفع الذین ظلموا معذرتهم و لاهم یستعتبون. ( قرآن 57/30 ). یوم لاینفع الظالمین معذرتهم و لهم اللعنة و لهم سوءالدار. ( قرآن 52/40 ). || معذور داشتن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). گناه و ملامت را از کسی برداشتن و او را معذور داشتن. ( از اقرب الموارد ). || ختنه کردن کودک. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ).
معذرة. [ م َ ذِ رَ / م َ ذَ رَ / م َ ذُ رَ ] ( ع اِ ) عذرخواهی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). حجت. دلیل. ج، معاذر. ( ازاقرب الموارد ). و رجوع به ماده قبل و معذرت شود.

فرهنگ معین

(مَ ذِ یا ذَ رَ ) [ ع. ] (اِمص. ) عذر خواهی، پوزش.

فرهنگ عمید

۱. عذرخواهی، پوزش.
۲. [قدیمی] آنچه وسیلۀ عذرخواهی قرار بدهند.

فرهنگ فارسی

عذرخواهی، پوزش، آنچه که وسیله عذرخواهی قراربدهند
۱ - ( اسم ) عذرخواهی پوزش. ۲ - ( اسم ) عذر جمع: معاذر. توضیح در تداول گاه بفتح ذال تلفظ شود.

جملاتی از کلمه معذرت

دوان آمد به صد جان معذرت خواه به مژگان روفت خاشاک و خس راه
اکنون ره معذرت گرفته مسکین به شفاعت تو محتاج
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم