هرزه گرد

لغت نامه دهخدا

هرزه گرد. [ هََ زَ / زِ گ َ ] ( نف مرکب ) هرجایی. ( یادداشت به خط مؤلف ). کسی که در همه جا آمد و شد می کند و سخن چینی می نماید. ( ناظم الاطباء ) :
خواجه غلامی خرید دیگر تازه
سست هل و هرزه گرد و لتره ملازه.منجیک ترمذی.هرزه گرد بی نماز هوس باز که روزها به شب آرد در بند شهوت. ( گلستان ).
تا دل هرزه گرد من رفت به چین زلف او
زین سفر دراز خود عزم وطن نمی کند.حافظ.دلا مباش چنین هرزه گرد و هرجایی
که هیچ کار ز پیشت بدین هنر نرود.حافظ.|| آواره. ( ناظم الاطباء ). رجوع به هرزه رو و هرزه دو شود. || ( اِ مرکب ) در تداول مردم سلطان آباد اراک نام چرخ ساده پایه داری است که کلاف نخ را به گرد آن افکنند و با استفاده از گردش آن باز کنند.

فرهنگ معین

( ~ . گَ ) (ص فا. ) آواره ، ولگرد.

فرهنگ عمید

کسی که بیهوده به همه جا می رود، آواره، ولگرد.

ویکی واژه

آواره، ولگرد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم