هذلول

لغت نامه دهخدا

هذلول. [ هَُ ] ( ع ص ، اِ ) مرد سبک. || سبک از تیر و گرگ. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || اسب دراز درشت اندام. ( منتهی الارب ). اسب دراز سخت اندام. ( اقرب الموارد ). || پشته خرد. ( منتهی الارب ). تل صغیر. ( اقرب الموارد ). || آبراهه خرد. || ریگ ریزه. || آفت. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || فتنه. ( منتهی الارب ). || اول شب یا بقیه آن. || باران که از دور دیده شود. || ابر باریک. ج ، هذالیل. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ).

فرهنگ معین

(هُ ) [ ع . ] (ص . ) ۱ - سبک . ۲ - مرد سبک . ۳ - اسب دراز و درشت اندام . ۴ - آفت ، فتنه . ۵ - ابر باریک .

فرهنگ فارسی

۱-(صفت ) سبک (تیر گرگ ) . ۲- مردسبک . ۳- اسب درازودرشت اندام . ۴- آفت فتنه. ۵- ابرباریک .

ویکی واژه

سبک.
مرد سبک.
اسب دراز و درشت اندام.
آفت، فتنه.
ابر باریک.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ای چینگ فال ای چینگ فال چوب فال چوب فال سنجش فال سنجش فال نوستراداموس فال نوستراداموس