نماک

لغت نامه دهخدا

نماک. [ ن َ ] ( اِ ) نمک. ( انجمن آرا ) ( از رشیدی ) ( آنندراج ).
- بی نماک ؛ بی ملاحت. ( فرهنگ فارسی معین ) :
چو سالت شد ای خواجه بر شست پاک
می و جام و آرام شد بی نماک .فردوسی.|| رواج و رونق و زیبائی. ( برهان قاطع ) ( جهانگیری ). صاحب جهانگیری نماک را رونق و زیبائی معنی می دهد و شعر فردوسی را شاهد می آورد، ولی به گمان من نماک همان نمک است و امروز هم «بی نمک » را در همین مورد استعمال کنند. ( یادداشت مؤلف ).

فرهنگ عمید

۱. ملاحت، زیبایی.
۲. رواج، رونق.

فرهنگ فارسی

ملاحت وزیبایی، رواج ورونق هم گفته شده است
( اسم ) نمک .یابی نمک . بی ملاحت .

ویکی واژه

نماک (جمع نماک‌ها)
(رابط کاربری) یه تصویر یا نماد کوچک در نمایشگر رایانه که معمولا برای اجراییدن (اجرا کردن) یه برنامه یا روند رویش کلیک می‌شود.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم