نخراشیده
نخراشیده. [ ن َ خ َ دَ / دِ ] ( ن مف مرکب ) خراشیده ناشده. مقابل خراشیده. رجوع به خراشیده شود. || ناخار. ناخراشیده و ناتراشیده. ناهموار. ناملایم. خشن. بی ادب. رجوع به ناخراشیده شود.
(نَ خَ دِ ) (ص مف . ) (عا. ) ۱ - کنایه از: بدشکل ، ناهموار. ۲ - خشن ، بی ادب .
خراشیده نشده، خشن و ناهموار.
( اسم ) ۱ - خراشیده نشده مقابل خراشیده ۲ - ناهموار.۳ - خشن بی ادب . یانتراشیده ونخراشیده .
(عا.)
کنایه از: بدشکل، ناهموار.
خشن، بی ادب.