فوقانی

لغت نامه دهخدا

فوقانی. [ ف َ نی ی ] ( ع ص نسبی ) مقابل تحتانی ، و نسبت شاذّی است از فوق. ( اقرب الموارد ). برین. مقابل زبرین. مقابل تحتانی : طبقه فوقانی ، اطاق فوقانی. ( یادداشت مؤلف ). || حرفی که یک یا چندنقطه بالا دارد. ( یادداشت مؤلف ). || جامه ای که بر روی همه جامه ها پوشند. ( یادداشت مؤلف ).

فرهنگ معین

(فَ ) [ ع - فا. ] (ص نسب . ) بالایی ، زبرین .

فرهنگ عمید

بالایی، زبرین.

فرهنگ فارسی

بالایی، زبرین، نقیض تحتانی
( صفت ) بالایی زبرین مقابل تحتانی زیرین .

ویکی واژه

بالایی، زبرین.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم