نبذ

لغت نامه دهخدا

نبذ. [ ن َ ] ( ع مص ) پیمان شکستن. نقض عهد. ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ) ( از ناظم الاطباء ). || اهمال کردن در کاری. ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ) ( از ناظم الاطباء ). || نبیذ کردن. ( المصادر زوزنی ). بگنی ساختن. ( از منتهی الارب ). آب ریختن بر خرما و انگور تا نبیذ شود. ( از معجم متن اللغة ). نبیذ و بکنی ساختن. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( از تاج المصادر ). || نبیذ شدن. ( از المنجد ). || جنبیدن رگ. ( از منتهی الارب )( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). نبذان. ( منتهی الارب ). نبض. ( نشوء اللغة ). لغتی است در نبض. ( اقرب الموارد ) ( از معجم متن اللغة ). || اوکندن. ( المصادر زوزنی ). افکندن. ( تاج المصادر ) ( ترجمان علامه جرجانی ). از دست انداختن چیزی از پیش یا پس ، یا عام است. ( منتهی الارب ). انداختن چیزی را به پیش یا به پس. ( ناظم الاطباء ). افکندن و دور افکندن چیزی را به علت کم ارزشی آن. ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ). ازدست افکندن. طرح. دور افکندن. || ( اِ ) چیز اندک و آسان. ( منتهی الارب ). چیز اندک. ( غیاث اللغات ). چیز کم و آسان. ( ناظم الاطباء ) ( از معجم متن اللغة ) ( اقرب الموارد ) ( المنجد ). ج ، انباذ. || پاره ای از هر چیز. ( ناظم الاطباء ). پاره و بقیه چیزی. || بعضی. اندکی. ( غیاث اللغات ) : امیر ناصرالدین را از کفایت و درایت و امانت و دیانت او نبذی معلوم شد. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 356 ).

فرهنگ معین

(نَ بَ ) [ ع . ] (اِ. ) چیز اندک ، کم . ج . انباذ.

فرهنگ عمید

چیز اندک، کم، اندک.

فرهنگ فارسی

۱ - ( مصدر ) نقض عهدکردن پیمان شکستن . ۲ - اهمال کردن درکاری .۳ - نبیذشدن .۴ - ( مصدر ) نبیذساختن شراب افکندن ۵ - ازدست انداختن افکندن .۶ - ( اسم ) چیزاندک و آسان جمع :انباذ.یانبذی .۱ - پاره ای از چیزی .۲ - اندکی بعضی : شمتی ازمناقب ذات بی همال ...درتشبیب آن تقریرافتادونبذی از آثاررای وشمشیرپادشاهانه ...درضمن آن ایرادکرده آمد
پیمان شکستن نقض عهد .

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی نُبِذَ: دور انداخته شد - انداخته شد(کلمه نبذ به معنای دور انداختن چیزی است)
معنی نَبَذَ: دور انداخت -پشت سر انداخت (نبذ طرح و دور انداختن چیزی است ، و این کلمه مثلی است که در مورد ترک و بی اعتنائی استعمال میشود ، همچنانکه در مقابل آن یعنی در مورد اعتنای به امری و گرفتن و ملازمت آن جمله نصب العین را به عنوان مثال استعمال میکنند)
معنی نَبَذْتُهَا: آن را انداختم - آن را ریختم - آن را افکندم(کلمه نبذ به معنای دور انداختن چیزی است)
معنی یُنبَذَنَّ: حتماَ پرت می شود - حتماً انداخته می شود (نبذ به معنای پرت کردن و دور انداختن چیزی است )
معنی نَبَذْنَاهُمْ: آنان را افکندیم - آنان را ریختیم (نبذ طرح و دور انداختن چیزی است ، و این کلمه مثلی است که در مورد ترک و بی اعتنائی استعمال میشود ، همچنانکه در مقابل آن یعنی در مورد اعتنای به امری و گرفتن و ملازمت آن جمله نصب العین را به عنوان مثال استعمال میکنند)
معنی نَبَذُوهُ: آن را دور انداختند -آن را پشت سر انداختند (نبذ طرح و دور انداختن چیزی است ، و این کلمه مثلی است که در مورد ترک و بی اعتنائی استعمال میشود ، همچنانکه در مقابل آن یعنی در مورد اعتنای به امری و گرفتن و ملازمت آن جمله نصب العین را به عنوان مثال استعمال م...
معنی نَّبَذَهُ: آن را دور انداخت - آن را پشت سر انداخت (نبذ طرح و دور انداختن چیزی است ، و این کلمه مثلی است که در مورد ترک و بی اعتنائی استعمال میشود ، همچنانکه در مقابل آن یعنی در مورد اعتنای به امری و گرفتن و ملازمت آن جمله نصب العین را به عنوان مثال استعمال میکن...
ریشه کلمه:
نبذ (۱۲ بار)
انداختن چیزی از روی بی اعتنایی (راغب) دیگران مطلق انداختن و طرح گفته‏اند ولی قید بی اعتنایی در اغلب آیات ملحوظ است مثل . فرعون و لشکریان او را گرفته و به دریا انداختیم و نیز در آیه . عدم اعتنا ملحوظ است یعنی از روی بی اعتنایی آن را به پشت سر انداختند و اهمیت ندادند. ایضا در . ولی در آیه . . که هر دو در باره یونس «علیه‏السلام»است ظاهرا مطلق انداختن مراد باشد. در آیات . انتباذ به معنی اعتزال و کنار کشیدن است گویی شخص خویش را بدور می‏اندازد گویند «اِنْتَبَذَ فُلانٌ: اِعْتَزَلَ وَتَنَحی فی ناحِیَةٍ» یعنی یاد کن مریم را که کنار شد از اهلش در مکان شرقی... مریم به عیسی حامله شد و او را به مکان دوری بکنار برد. * . یعنی :اگر از قومیکه با آنهاپیمان عدم تعرض بسته‏ای ترسیدی که خیانت و عهدشکنی کنند عهدشان را روی عدالت به سوی آنها بیانداز (تا تو و آنها در از بین بردن پیمان برابر باشید، یا تو به عدالت رفتار کرده باشی).

ویکی واژه

چیز اندک، کم.
انباذ.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال کارت فال کارت فال میلادی فال میلادی فال ارمنی فال ارمنی