ناهاری

لغت نامه دهخدا

ناهاری. ( ص نسبی ) ( از: ناهار + ی نسبت ) و آن لغةً به معنی چیزی است که برای ناشتا شکستن و رفع گرسنگی خورند. ( حاشیه برهان قاطع چ معین ). چیزی اندک را گویند که کسی در صباح بخورد. ( برهان قاطع ). ناشتائی اندک. چاشت کم. ( ناظم الاطباء ). چیزی را گویند که بر ناهار بخورند. ( از جهانگیری ). آنچه بامدادان بار اول خورند از چای و قهوه و نان و شیر و کره و پنیر و مربا و مانند آن. نهاری. نهار کم مایه که ناشتا خورند، پیش از طعام تمام مایه. ( یادداشت مؤلف ) :
ای باز سپید خورده کبکان را
مردار مخور بسان ناهاری.ناصرخسرو.بامدادانْت دهد وعده به شامی خوش
شامگاهانْت دهد وعده به ناهاری.ناصرخسرو.|| مجازاً، به معنی غذائی که در روز خورند، امروزه در تداول نهار ( = ناهار ) گویند. ( از حاشیه برهان قاطع چ معین ).

فرهنگ معین

(اِمر. ) ۱ - غذایی که بعد از ناشتا بودن خورند. ۲ - پیش غذا. ۳ - غذایی که هنگام ظهر خورند.

فرهنگ فارسی

( صفت واسم ) ۱ - چیزی که برای ناشتا شکستن ورفع گرسنگی خورند.۲ - غذایی اندک که پیش ازطعام خورند: ای بازسپیدمخورکبکان را مردارمخوربسان ناهاری . ( ناصرخسرو.۳ ) ۴۷٠ - غذایی که دروسط روزخورندناهارنهار: بامدادانت دهد و عده بشامی خوش شامگاهانت دهد و عده بناهاری . (ناصرخسرو.۴۱۷ )

ویکی واژه

غذایی که بعد از ناشتا بودن خورند.
پیش غذا.
غذایی که هنگام ظهر خورند.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تک نیت فال تک نیت فال سنجش فال سنجش فال راز فال راز فال جذب فال جذب