نامطبوع. [ م َ ] ( ص مرکب ) ناپسند. ناگوار. نامقبول. ناخوش. مکروه. آنچه طبیعت از آن نفرت دارد. بر خلاف طبیعت و درشت. ( ناظم الاطباء ). ناخوشایند : لاجرم در بزرگی نامقبول و نامطبوعند. ( گلستان ). || بی رحم. || بیقدر. حقیر. ( ناظم الاطباء ). || به چاپ نارسیده. که طبع نشده است. چاپ نشده. غیرمطبوع. خطی.
فرهنگ معین
(مَ ) [ فا - ع . ] (ص مف . ) ناخوشایند.
فرهنگ عمید
آنچه طبع از آن نفرت داشته باشد، ناپسند، ناخوشایند.
فرهنگ فارسی
۱ - ناخوشایندناپسندمقابل مطبوع : [ صورتش تیره شدوحالت دردناک ونامطبوعی بخودگرفت ] ۲ - بی قدر حقیر . ۳ - چاپ نشده بطبع نرسیده .