ناشکر

لغت نامه دهخدا

ناشکر. [ ش ُ ] ( ص مرکب ) ناسپاس. ( آنندراج ). ناسپاس. حق نشناس ویژه نسبت به خدای تعالی. ( ناظم الاطباء ). که شاکر و شکور نیست. که ناشکری می کند. که شکر نعمت نمی گزارد. ناحقگزار. حق ناشناس.

فرهنگ معین

(شُ ) [ فا - ع . ] (ص . ) کسی که ناخشنود است یا به وضعی اعتراض ناروا دارد.

فرهنگ عمید

ناسپاس، حق نشناس.

فرهنگ فارسی

( صفت ) ناسپاس حق نشناس .

ویکی واژه

ingrato
کسی که ناخشنود است یا به وضعی اعتراض ناروا دارد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم