ناخشنودی

لغت نامه دهخدا

ناخشنودی. [ خ ُ ] ( حامص مرکب ) عدم رضایت. ناپسندی. ( ناظم الاطباء ) ( زوزنی ) :
که برگ هر غمی دارم در این راه
ندارم برگ ناخشنودی شاه.نظامی.روزی از ناخشنودی عاملان یا تقصیری و بدخدمتی که صادر شد از اهالی آن خشم گرفت. ( ترجمه محاسن اصفهان ص 82 ).

فرهنگ فارسی

عدم رضایت .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم