ناخرسندی

لغت نامه دهخدا

ناخرسندی. [ خ ُ س َ ] ( حامص مرکب ) قانع نبودن. بس نکردن. راضی نبودن. ناخشنودی. مقابل خرسندی به معنی خشنودی و قناعت و رضایت.

فرهنگ فارسی

۱ - قانع نبودن عدم قناعت . ۲ - راضی نبودن عدم رضایت مقابل خرسندی .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم