لغت نامه دهخدا
این به منگیدن در زیر زبان
آن اسیران با هم اندر بحث آن
تا موکل نشنود بر ما جهد
خود سخن در گوش آن سلطان برد.مولوی ( از حاشیه برهان چ معین ).پس همی منگید با خود زیر لب
در جواب فکرتم آن بوالعجب.مولوی.|| از بینی حرف زدن. ( برهان ) ( ناظم الاطباء ). غنه. ( منتهی الارب ). خَمْخَمه. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). رجوع به ملاحی شود.