منوم

لغت نامه دهخدا

منوم. [ م ُ ن َوْوِ ] ( ع ص ، اِ ) دارو که خواب آورد. خواب آور: لومینال منومی است قوی. این دارو منوم است. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). خواب آورنده و مسکن. بخواب کننده و خواباننده. ( ناظم الاطباء ). || نام نوعی عنب الثعلب. ( یادداشت مرحوم دهخدا ).

فرهنگ فارسی

خواب کننده، خواب آور، ودراصطلاح مانیه تیسم: کسی که دیگری رابه خواب مغناطیسی ببرد
( اسم ) ۱ - خواباننده خواب کننده . ۲ - کسی که دیگری را بخواب مغناطیسی فرو برد مانیتیزور . ۳ - ماده ای که خوردن آن خواب آورد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی فال احساس فال احساس فال اعداد فال اعداد فال پی ام سی فال پی ام سی