منقص

لغت نامه دهخدا

منقص. [ م ُ ن َق ْ ق ِ ] ( ع ص ) ناقص کننده. مقابل مکمل : مجرد نسب ، علت بزرگی و پادشاهی نیست والا حسب ذاتی وجوداً و عدماً مکمل ومنقص آن نتواند بود. ( مرزبان نامه چ قزوینی ص 162 ).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم