منجر

لغت نامه دهخدا

منجر. [ م ُ ج َرر ] ( ع ص )کشیده شونده. ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). کشیده شده. ( ناظم الاطباء ). || هر کاری که پس از کشش و کوشش بسیار و بدون رضا و رغبت به جایی منتهی شده انجام پذیرد، و این کلمه را بیشتر با فعل شدن و گشتن استعمال کنند. ( از ناظم الاطباء ).
- منجر شدن به... ؛ کشیدن به... کشیده شدن به... انجامیدن به... ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).
منجر. [ م َ ج َ ] ( ع اِ ) مقصد که از راه تجاوز کند. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).
منجر. [ م ِ ج َ ] ( ع ص ) رجل منجر؛ مرد سخت راننده. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از آنندراج ). مرد سخت راننده شتر. ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ معین

(مُ جَ رّ ) [ ع . ] (اِمف . ) کشیده شده ، کشیده شده به جایی یا سویی .

فرهنگ عمید

کشیده شده، منتهی شده.

فرهنگ فارسی

کشیده شده، کشیده شده بجائی یابسوی چیزی
( اسم ) ۱ - کشیده شونده کشیده ۲ - منتهی شونده .
رجل منجر مرد سخت راننده .

ویکی واژه

کشیده شده، کشیده شده به جایی یا سویی.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال عشقی فال عشقی فال اوراکل فال اوراکل فال فرشتگان فال فرشتگان فال آرزو فال آرزو