ملتبس

لغت نامه دهخدا

ملتبس. [ م ُ ت َ ب َ / ب ِ ] ( ع ص ) پوشیده شده و اشتباه کرده شده. ( غیاث ) ( آنندراج ). درهم و پوشیده و مشکل و مشکوک و مشوش. ( ناظم الاطباء ). مشتبه. مختلط. درآمیخته. مبهم. پوشیده. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) : چه شاید که بسبب بقیه غشاوت و غباوت صورت حقیقت حال شخص بر وی ملتبس و مشتبه گردد. ( مصباح الهدایه چ همایی ص 251 ). و کبرو عزت بر دیده قاصرنظران ملتبس نماید و لکن میان ایشان فرقی تمام است. ( مصباح الهدایه چ همایی ص 353 ).

فرهنگ معین

(مُ تَ بَ ) [ ع . ] (اِمف . ) خلط شده ، مشتبه .
(مُ تَ بِ ) [ ع . ] (اِفا. ) خلط کننده ، مشتبه سازنده .

فرهنگ عمید

مشتبه و پوشیده شده.

فرهنگ فارسی

مشتبه وپوشیده شده
( اسم ) خلط کننده مشتبه سازنده .

ویکی واژه

خلط شده، مشتبه.
خلط کننده، مشتبه سازنده.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال شمع فال شمع فال چوب فال چوب فال انگلیسی فال انگلیسی فال میلادی فال میلادی