معاشقه

لغت نامه دهخدا

معاشقه.[ م ُ ش َ ق َ / ش ِ ق ِ ] ( از ع، اِمص ) عشقبازی با هم. ( ناظم الاطباء ). عشقبازی کردن. تصابی. ( یادداشت به خطمرحوم دهخدا ). و رجوع به ماده قبل و ذیل آن شود.

فرهنگ معین

(مُ شَ قَ یا ش ق ) [ ع. معاشقة ] ۱ - (مص ل. ) عشق ورزیدن با کسی. ۲ - (اِمص. ) عشقبازی.

فرهنگ عمید

با کسی عشق ورزیدن، عشق بازی کردن.

فرهنگ فارسی

باکسی عشق ورزیدن، عشقبازی کردن
۱ - ( مصدر ) عشق ورزیدن با کسی عشقبازی کردن. ۲ - ( اسم ) عشقبازی.

ویکی واژه

معاشقة
عشق ورزیدن با کسی.
عشقبازی.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم