مع هذا

لغت نامه دهخدا

مع هذا. [ م َ ع َ ها ذا ] ( ع حرف ربط مرکب ) به معنی با این ، یعنی با وجود این معنی. ( غیاث ) ( آنندراج ). کلمه رابطه مأخوذ از تازی یعنی با این و با وجود این. ( ناظم الاطباء ). با این. بااین همه. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) : مع هذا به هر صفت که بود به صوب تبریز بازرسید و دیده را به نور مشاهده فرزند... اکتحال کرد. ( منشآت خاقانی چ محمد روشن ص 286 ). اما مع هذا یقین شناخته که تا در لباس وجود است از قبله نجاتی یا عهده حیاتی ناگزیر است. ( منشآت خاقانی چ محمد روشن ص 151 ). و مع هذا چون به چند نوبت دیار ماوراءالنهر و ترکستان تا سر حد ماچین و اقصی چین... مطالعت افتاد... ( جهانگشای جوینی ج 1 ص 7 ). معهذا پدر او شیخ الامین رضی اﷲ عنه آن کسی است که از گزیدگان رجال زمان خود به علم و ورع و ترسکاری... راجح آمده. ( تاریخ قم ص 8 و 9 ). معهذا شکست عظیم بر سپاه قزلباش افتاد. ( عالم آرای عباسی ).

فرهنگ معین

(مَ ها ) [ ع . ] (حر رب . ) با وجود این .

فرهنگ عمید

با این، با وجود این.

فرهنگ فارسی

با وجود این : مع هذا شکست عظیم برسپاه قزلباش افتاد . توضیح نوشتن این ترکیب عربی را به صورت مع هذا درست نمیدانند .
به معنی با این یعنی ، با وجود این معنی

ویکی واژه

با وجود این.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم