مزبور

لغت نامه دهخدا

مزبور. [ م َ ] ( ع ص ، اِ ) نبشته. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). نبشته شده و در پیش ذکر شده و مذکور و در پیش گفته شده. ( ناظم الاطباء ). نوشته شده. ( فرهنگ نظام ). نوشته. مذکور. مکتوب. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). || ( اِ ) نامه. ( فرهنگ نظام ).

فرهنگ معین

(مَ ) [ ع . ] (اِمف . ) نوشته شده ، اشاره شده .

فرهنگ عمید

۱. نوشته، نوشته شده.
۲. ذکرشده.

فرهنگ فارسی

نوشته، نوشته شده، اشاره شده به آن
(اسم ) نوشته شده مذکور .توضیح بعضی این کلمه را فصیح نمیدانند ولی این لغت قیاسا جایز است و هم در عربی استعمال شده : زبر الکتاب یزبره و یزبره زبرا کتبه . الزبور الفرقه و الملک و الکتاب بمعنی المزبورای المکتوب . در فارسی هم بسیار مستعمل است : ابوابجمع محصل مزبور و حکم مزبور در دفترها ثبت ... : بموجب صدور این فرمان مبارک سوسیت. انونیم مزبور را بسمت فورنیتری مخصوص خودمان مباهی و سربلند فرمودیم ...

ویکی واژه

نوشته شده، اشاره شده.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم