محضر کردن

فرهنگ معین

(مَ ضَ. کَ دَ ) [ ع - فا. ] (مص ل . ) محضر ساختن ، استشهاد تهیه کردن ، برای تأیید سخنی امضاء و شهادت جمع کردن .

فرهنگ فارسی

( مصدر ) فتوی دادن و نوشتن محضر: شعرم به زر نوشتند آنجا خواص مکه بر بی نظیری من کردند حاج محضر . ( خاقانی )

ویکی واژه

محضر ساختن، استشهاد تهیه کردن، برای تأیید سخنی امضاء و شهادت جمع کردن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال تماس فال تماس فال جذب فال جذب فال میلادی فال میلادی