محرمیت

لغت نامه دهخدا

محرمیت. [ م َ رَ می ی َ ] ( ع مص جعلی ، اِمص ) محرم بودن. محرمی. رازداری : و عقل مرد را به هشت خصلت بتوان شناخت... چهارم موضع شناختن راز و وقوف بر محرمیت دوستان. ( کلیله و دمنه ). رجوع به محرم شود. || خویشی. حرام بودگی نکاح به سبب خویشی نزدیک.
- صیغه محرمیت ؛ اجرای صیغه عقد منقطع میان دختر و مردی تا از راه مصاهرت ، مادر دختر و یا دختر مادر بر مردی بیگانه محرم شود.

فرهنگ معین

(مَ رَ یَّ ) [ ازع . ] (حامص . ) محرم بودن .

فرهنگ فارسی

محرم بودن : بخلوت خان. سلوت راه یافتند و چون دو هم آواز در پرد. محرمیت ساخته چین از پیشانی امانی بگشودند ...

ویکی واژه

محرم بودن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم