محاکم

لغت نامه دهخدا

محاکم. [ م َ ک ِ ] ( ع اِ ) ج ِ محکمة. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). دادگاهها. رجوع به محکمه شود.
- محاکم جزائی . رجوع به محکمه جزائی شود.
- محاکم شرع ؛ محاضر شرع. رجوع به محکمه شرع شود.
- محاکم مدنی ؛ مجموعه محکمه های شهرستان و استان و دیوان کشور.

فرهنگ معین

(مَ کِ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ محکمه ، دادگاه ها.

فرهنگ عمید

= محکمه

فرهنگ فارسی

جمع محکمه
(اسم ) جمع محکمه . یا محاکم جزائی عادی. محکمه هایی است که صلاحیت رسیدگی بهر نوع جرم را دارند مگر آنچه که قانون مستثنی کرده . یا محاکم مدنی . عبارتست از مجموع. محاکم شهرستان و استان و دیوان کشور .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم