لغت نامه دهخدا
- متذکرشدن ؛ یاد آمدن چیز فراموش شده و از یاد رفته. ( ناظم الاطباء ).
- متذکر شدن به کسی ؛ او را یادآور شدن : به شما متذکر شدم که این شغل ، شایسته شما نیست.
- متذکر کردن ؛ به یاد آوردن چیزی از یاد رفته. ( ناظم الاطباء ).
- متذکر گردیدن ( گشتن ) ؛ متذکر شدن. و رجوع به همین ترکیب شود.