متارکه

لغت نامه دهخدا

( متارکة ) متارکة. [ م ُ رَ ک َ ] ( ع مص ) دست از یکدیگر بداشتن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( ازاقرب الموارد ) ( از تاج المصادر بیهقی ). || جفای یکدیگر بگذاشتن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || مصالحه کردن در بیع. ( از اقرب الموارد ).
متارکه. [ م ُ رَ ک َ ] ( ع مص ) ترک گفتگو و مناقشه و منازعه و مجادله بطور موقت. ( ناظم الاطباء ). ترک کردن. دست برداشتن از یکدیگر. || قطع رابطه با همسر خویش. و رجوع به متارکة و ماده بعد شود.

فرهنگ معین

(مُ رِ کِ ) [ ع . متارکة ] ۱ - (مص م . ) ترک جنگ ومخاصمه . ۲ - (اِ. ) جدایی زن و شوهر.

فرهنگ عمید

۱. جدا شدن زن وشوهر از یکدیگر، طلاق.
۲. ترک کردن موقت جنگ.
۳. [مجاز] جدایی، ترک.

فرهنگ فارسی

ترک کردن، واگذاشتن، دست ازیکدیگربرداشتن
۱ - ( مصدر ) ترک کردن وا گذاشتن . ۲ - دست برداشتن از یکدیگر . ۳ - ( اسم ) ترک . ۴ - قطع رابطه با زن خویش .

ویکی واژه

متارکة
ترک جنگ ومخاصمه.
جدایی زن و شوهر.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم