متأهل

لغت نامه دهخدا

متأهل. [ م ُ ت َ ءَهَْ هَِ ] ( ع ص ) صاحب اهل بیت و خداوند خانه و صاحب زن و فرزند. ( آنندراج ) ( غیاث ). صاحب اهل و عیال و خداوند خانه و زن و فرزند. ( ناظم الاطباء ). اهل دار. زن گرفته. زن دار. زن کرده. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). کسی که دارای اهل بیت و عیال است. آن که زن و فرزند دارد :
متأهل دو پای خود دربست
سر خود را بدست خود بشکست.( حدیقه ، از فرهنگ فارسی معین ).

فرهنگ معین

( متأهل ) (مُ تَ ءَ هِّ ) [ ع . ] (اِفا. ) دارای اهل و عیال ، دارای همسر.

فرهنگ عمید

ویژگی کسی که ازدواج کرده است، دارای همسر.

فرهنگ فارسی

کسی که اهل وعیال دارد
( اسم ) کسی که دارای اهل بیت و عیال است آنکه زن و فرزند دارد : متاهل دو پای خود در بست سر خود را بدست خود بشکست . ( حدیقه ) جمع : متاهلین .

ویکی واژه

دارای اهل و عیال، دارای هم
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم