متأخر
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. [مقابلِ متقدم] نزدیک به اکنون، جدید.
فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱ - درنگ کننده پس مانده عقب افتاده مقابل متقدم : و هر چه متقدم بود بمرتبت شاید که متاخر شود . ۲ - کسی که در عهد اخیر ( نسبت بزمان ما ) میزیسته و لکن بعضی متاخران این تعریف کرده اند و بر عکس بنائ متقارب بحری بیرون آورده اند جمع : متاخرین .