مات کردن

لغت نامه دهخدا

مات کردن. [ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) سرگشته و حیران کردن و مشوش نمودن. ( ناظم الاطباء ). مبهوت کردن. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). || مغلوب کردن و بیچاره نمودن شاه شطرنج. ( ناظم الاطباء ). بردن از حریف در شطرنج. شاه شطرنج را از هرنوع حرکت بازداشتن. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).

فرهنگ معین

(کَ دَ ) (مص م . ) ۱ - سرگردان کردن . ۲ - مغلوب کردن شاه در بازی شط رنج .

فرهنگ فارسی

( شطرنج ) مغلوب کردن شاه شطرنج . توضیح هدف از بازی شطرنج مات کردن حریف است . هرگاه بشاه سفید یا سیاه کیش داده شود و دفع کیش بایک حرکت ممکن نگردد شاه مات میشود و بازی ختم میگردد .
سرگشته و حیران کردن و مشوش نمودن

ویکی واژه

سرگردان کردن.
مغلوب کردن شاه در بازی شط رن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال احساس فال احساس فال میلادی فال میلادی فال کارت فال کارت فال تخمین زمان فال تخمین زمان