لغت نامه دهخدا
چو خر بی خبر ز آنی اکنون که آنگه
به مزد دبستان خریدی لکانه.ناصرخسرو.از پس دیوی دوان چو کودک لیکن
رود و می است و زلیبیا و لکانه.ناصرخسرو. || و به علاقه مشابهت قضیب را بدان اراده کرده اند. آلت تناسل. ( برهان ) :
من شاعری سلیمم با کودکان رحیمم
زیرا که جعل ایشان دوغی است بالکانه.طیان.گر زآنکه لکانه آرزوی است
اینک به میان ران لکانه.طیان.