لب به لب. [ ل َ ب ِ ل َ ] ( ص مرکب ) ( در تداول عوام ) لبالب. پر تا لبه. مالامال. پر. رجوع به لبالب شود : پی دشمنان پخت آشی عجب ز ماهیچه دکان شده لب به لب. میرزا طاهر وحید ( در توصیف شمشیرگر، از آنندراج ). - لب به لب شدن ؛ پر شدن. مالامال شدن.
فرهنگ معین
(لَ. بِ. لَ ) (ص مر. ) پر، مملو.
فرهنگ عمید
لبالب، پر، لبریز. لب پر = لب پر زدن: (مصدر لازم ) بیرون ریختن مایع از ظرف هنگام تکان خوردن.