لاصق

لغت نامه دهخدا

لاصق. [ ص ِ ] ( ع ص ) چفسیده. دوسیده. برچسبنده : لخ ، لاصق النسب. ( منتهی الارب ).

فرهنگ معین

(ص ) [ ع . ] (اِفا. ) ۱ - چسبنده ، دوسنده . ۲ - (صباحیه ، اسماعیلیه ) یکی از مراتب پایین صباحیه که افراد آن بیعت کرده بودند بدون آنکه به اغراض و معتقدات این مذهب پی برده باشند.

فرهنگ عمید

چسبنده.

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱- چسبنده دوسنده . ۲- (صباحیه اسماعیلیه ) یکی از مراتب پایین صباحیه که افراد آن بیعت کرده بودند بدون آنکه باغراض و معتقدات این مذهب پی برده باشند
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال مکعب فال مکعب فال قهوه فال قهوه فال جذب فال جذب فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی