لغت نامه دهخدا قیراندود. [ اَ ] ( ن مف مرکب ) قیراندوده. ( فرهنگ فارسی معین ) : نه هوایی کدر و گردآلودبر وی از ابر یکی خیمه شوم بسته اندر قفسی قیراندودمنظر دیده ز دیدار نجوم.( فرهنگ فارسی معین از بهار ).
فرهنگ فارسی ( صفت ) قیر اندوده : نه هوایی کدر و گرد آلود بروی از ابر یکی خیمه شوم . بسته اندر قفسی قیر اندود منظر دیده ز دیدار نجوم .