قوافل

لغت نامه دهخدا

قوافل. [ ق َ ف ِ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ قافلة. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). رجوع به قافلة شود.
- خیل قوافل ؛ اسبان باریک و لاغرشده. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).

فرهنگ معین

(قَ فِ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ قافله .

فرهنگ عمید

= قافله

فرهنگ فارسی

جمع قافله
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ای چینگ فال ای چینگ فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال سنجش فال سنجش فال حافظ فال حافظ