قمیز. [ ] ( اِ ) قسمی ماست معمول نزد مغولان : قیدوخان... هرگز شراب و قمیز و نمک نمیخورد. ( حبیب السیر ). قمیز. [ ق َ ] ( اِخ ) ده بزرگی است از دههای تفلیس و یک نیم روز از آن دور است. ( معجم البلدان ).
فرهنگ معین
(قَ ) [ تر - مغ . ] (اِ. ) ۱ - نوعی شیر ترش که به جای مسکر می خورده اند. ۲ - پیاله ، ساغر، جام .
فرهنگ فارسی
ده بزرگی است از دههای تفلیس و یک نیم روز از آن دور است .
ویکی واژه
نوعی شیر ترش که به جای مسکر میخوردهاند. پیاله، ساغر، جام.