قمطر

لغت نامه دهخدا

قمطر. [ ق ِ م َ ] ( ع ص ) شتر قوی دفزک. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). || مرد کوتاه بالا. ( منتهی الارب ). الرجل القصیر الضخم. ( اقرب الموارد ). || ( اِ ) کتاب دان. ( منتهی الارب ). آنچه در آن کتاب نگهداری شود. ( اقرب الموارد ). || خنور شکر و نبات :
شکر ز قمطر برگشادی
شربت کردی ولی ندادی.نظامی ( لیلی و مجنون ص 121 ).|| آنچه در پای مردم اندازند. ( منتهی الارب ). || چوبی که در پای مجرمین قرار دهند. ( اقرب الموارد ). || سگ با پای بند از جهت کجی هر دو ساق. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).

فرهنگ معین

(قِ مَ ) [ ع . ] (اِ. ) ۱ - صندوقی که در آن کتاب را حفظ کنند. ۲ - آوند شکر و نبات . ۳ - چوبی که به شکل قید پای مجرمان را در آن بند کنند. ۴ - مرد کوتاه .

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] تکرار در قرآن: ۱(بار)
شدید در شرّ. «اِقْمَطَّرَ الْیَومُ: اِشْتَدَّ» اصل آن به معنی جمع شدن و جمع کردن است «قَمْطَرَالشَّی‏ءُ» یعنی شی‏ء جمع شد یا آن را جمع کرد پس یوم قمطریر روزی است که شرها در آن روز رویهم انباشته شده . رجوع شود به «عبس». این لفظ فقط یکبار در قرآن آمده است.

ویکی واژه

صندوقی که در آن کتاب را حفظ کنند.
آوند شکر و نبات.
چوبی که به شکل قید پای مجرمان را در آن بند کنند.
مرد کوتاه.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال حافظ فال حافظ فال جذب فال جذب فال درخت فال درخت فال تاروت فال تاروت