قطا

لغت نامه دهخدا

قطا. [ ق َ ] ( ع اِ ) مرغی است که به فارسی آن را سنگخوار گویند، و گویند که آواز کردن قطا، در بیابان مسافران را دلیل باشد بر اینکه در اینجا آب است. ( آنندراج ). || ج ِ قَطاة. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). رجوع به قطاة شود. در مثل گویند: لیس قطاً مثل قُطَی ة؛ یعنی نیستند بزرگان مانند خردان. و نیز گویند: هو اهدی من القطا،و نیز گویند: هو اصدق من القطا. ذهبوا فی الارض بقطا؛ یعنی پراکنده شدند. ( اقرب الموارد ). || بیماریی است گوسفندان را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).
قطا. [ ق َ ] ( اِخ ) ( ذوالَ... )موضعی است. ( معجم البلدان ). رجوع به ذوالقطا شود.

فرهنگ معین

(قَ ) [ ع . ] (اِ. ) مرغ سنگخوار.

فرهنگ عمید

= قطات

فرهنگ فارسی

( اسم ) نام عام برای هر یک از پستانداران دریازی از راسته آب بازان توضیح کلمات قطیس قاطوس غاطوس قطا نیز به عنوان مرادف قطاس به کار رفته اند .
موضعی است

ویکی واژه

مرغ سنگخوار.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ای چینگ فال ای چینگ فال نوستراداموس فال نوستراداموس فال رابطه فال رابطه فال مکعب فال مکعب