فکرکردن

لغت نامه دهخدا

فکر کردن. [ ف ِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) اندیشه کردن. اندیشیدن. ( فرهنگ فارسی معین ). رجوع به فکر شود.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) اندیشه کردن اندیشیدن .

ویکی واژه

فکر کردن
منتسب به فکر، قوای ذهنی خود را به کار انداختن، اندیشیدن. خیال کردن، تصور نمودن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
مبدأ
مبدأ
ژرف
ژرف
اسکل
اسکل
علامت
علامت