فسخ کردن

لغت نامه دهخدا

فسخ کردن. [ ف َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) زایل کردن. || باطل کردن. ( فرهنگ فارسی معین ).

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - زایل کردن ۲ - باطل کردن .

ویکی واژه

abrogare
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال آرزو فال آرزو فال شمع فال شمع فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال ورق فال ورق