لغت نامه دهخدا
فروزانفر. [ ف ُ ف َ ] ( اِ مرکب ) به معنی فرفروزان است که رب النوع انسان باشد یعنی پرورنده و پرورش کننده آدمی. ( برهان ). برساخته فرقه آذرکیوان است. ( حاشیه برهان چ معین ). رجوع به فروزان شود.
فروزانفر. [ ف ُ ف َ ] ( اِ مرکب ) به معنی فرفروزان است که رب النوع انسان باشد یعنی پرورنده و پرورش کننده آدمی. ( برهان ). برساخته فرقه آذرکیوان است. ( حاشیه برهان چ معین ). رجوع به فروزان شود.
(فُ فَ ) (ص مر. ) دارای فر و شکوه و درخشان .
فر فروزان، دارای فروشکوه درخشان.
فرفروزان، دارای فروشکوه درخشان
به معنی فرفروزان است که رب النوع انسان باشد یعنی پرورنده و پرورش کننده آدمی .
دارای فر و شکوه و درخشان.