فروده

لغت نامه دهخدا

فروده. [ ف ُ دَ / دِ ] ( اِ ) خست و دنائت و خسیس و دنی بودن. || ( ص ) بریان کرده و برشته گردیده. فرود. ( حاشیه برهان چ معین ). رجوع به فرود شود.
فروده.[ ف َرْ وَ دَ / دِ ] ( اِ ) چوبی که در پس در خانه اندازند. فروره. ( برهان ). فرود. رجوع به فَروَد شود.

فرهنگ معین

(فُ دِ یا دَ ) ۱ - (ص . ) بریان کرده ، برشته گردیده . ۲ - (اِ. ) چوبی که در پس درِ خانه اندازند.

فرهنگ فارسی

۱ - ( صفت ) بریان کرده برشته گردیده ۲ - چوبی که در پس در خانه اندازند .
چوبی که در پس در خانه اندازند

ویکی واژه

بریان کرده، برشته گردیده.
چوبی که در پس درِ خانه اندازند.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال حافظ فال حافظ فال تماس فال تماس فال کارت فال کارت فال ماهجونگ فال ماهجونگ