لغت نامه دهخدا
فرسان. [ ف ُ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ فارِس ، به معنی سوار یعنی صاحب اسب. ( آنندراج ). ج ِ فارِس. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).
فرسان. [ ف َ ] ( اِخ ) از قرای اصفهان است. ( معجم البلدان ).
فرسان. [ ف ُ ]( اِخ ) از قرای افریقاست در مغرب. ( معجم البلدان ).
فرسان. [ ف َ رَ ] ( اِخ ) جزیره ای است آبادان به بحرین. ( منتهی الارب ).
فرسان. [ ف َ رَ ] ( اِخ ) لقب قبیله ای است و از آن قبیله است عبدید فرسانی. ( منتهی الارب ).