فرساد

لغت نامه دهخدا

فرساد. [ ف َ ] ( ص ) حکیم و دانشمند را گویند. ( برهان ) . دانا و دانشمند و حکیم و عاقل. ( ناظم الاطباء ). || ( اِ ) نام درختی است که آن را توت گویند. ( ناظم الاطباء ). رجوع به فرصاد شود.

فرهنگ فارسی

حکیم و دانشمند را گویند نام درختی است که آن را توت گویند .

فرهنگ اسم ها

اسم: فرساد (پسر) (فارسی) (تلفظ: farsād) (فارسی: فَرساد) (انگلیسی: farsad)
معنی: حکیم، دانشمند، دانا، عاقل، نام درختی ( توت )، [از برساخته های دساتیر ـ برهان چ، معین]، ( از برساخته های دساتیر ـ برهان چ معین )
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم