فخامت

لغت نامه دهخدا

فخامت. [ ف َ م َ ] ( ع مص ) فخامة. رجوع به فخامة شود.
فخامة. [ ف َ م َ ] ( ع مص ) سطبر گردیدن. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || پر شدن. ( منتهی الارب ). || بزرگ شدن قدر و بالا رفتن مرتبه کسی در چشم مردم. ( اقرب الموارد ).

فرهنگ معین

(فَ مَ ) [ ع . فخامة ] ۱ - (مص ل . ) ستبر گردیدن . ۲ - بزرگوار گشتن ، گرامی شدن . ۳ - (اِمص . ) بزرگواری .

فرهنگ عمید

۱. بزرگواری، گرامی شدن.
۲. [قدیمی] تنومندی، ستبری.

فرهنگ فارسی

ستبرشدن، بزرگ قدرشدن، بزرگوارشدن، گرامی شدن، بزرگواری
( مصدر ) ۱ - ستبر گردیدن ۲ - پر شدن ۳ - بزرگ شدن قد و بالا ۴ - بزرگوار گشتن گرامی شدن ۵ - ( اسم ) بزرگوای .

ویکی واژه

فخامة
ستبر گردیدن.
بزرگوار گشتن، گرامی شدن.
بزرگوا
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم