لغت نامه دهخدا
- عیناالعود ؛ دو چشم عود. دو سوراخی است که بر صورت عود است. ( یادداشت مرحوم دهخدا ).
( عیناً ) عیناً. [ ع َ نَن ْ ] ( از ع ، ق ) درست ماننده. ( فرهنگ فارسی معین ). راست. درست. شخصاً. نفساً.بعینه. بنفسه. و رجوع به عینه و بعنیه و عین شود.، عین ا. [ ع َ نُل ْ لاه ] ( ع اِ مرکب ) چشم خدای. حفظ خدای. ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ) :
تو شب به روضه نبوی زنده داشته
عین اللهت بلطف نظر پاسبان شده.خاقانی.دیوان مرا که گنج عرشی است
عین اللَّه گنج بان ببینم.خاقانی.بینی جمال حضرت عین اللَّه آن زمان
کآیینه دل تو شود صادق الصفا.خاقانی.- علیک عین اﷲ ؛ چشم خدا بر تو باد. در حفظ خدا باشی :
ایا کریم زمانه علیک عین اﷲ
تویی که چشمه خورشید را به نور ضوی.منوچهری.|| ( اصطلاح عرفان ) انسان کامل. ( از فرهنگ علوم عقلی ).