عهده‌دار

لغت نامه دهخدا

عهده دار. [ ع ُ دَ / دِ ] ( نف مرکب ) آنکه امری را بگردن گرفته است. ( فرهنگ فارسی معین ). متعهد. متولی. پذیرفتار. پذرفتار. متقبل. || صاحب شغل و دارای مأموریت و صاحب منصب و سرکار. ( ناظم الاطباء ). || معاهده کننده و جمعکننده و جمعدار. || ضمانت کننده مال الاجاره. ( از ناظم الاطباء ).

فرهنگ عمید

عهده دارنده، برعهده دارنده، آن که امری را به گردن گرفته، متعهد.

فرهنگ فارسی

( صفت ) آنکه امری را بگردن گرفته متعهد : فرماندهی سپاه را خود عهده دار شد .

فرهنگستان زبان و ادب

{owner} [مدیریت-مدیریت پروژه] کسی که مسئولیت اصلی و مشخصی را در یک فرایند یا طرح یا پروژه بر عهده دارد

ویکی واژه

کسی که مسئولیت اصلی و مشخصی را در یک فرایند یا طرح یا پروژه بر عهده دارد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال آرزو فال آرزو فال تاروت فال تاروت فال کارت فال کارت فال چوب فال چوب