عظ

لغت نامه دهخدا

عظ. [ ع َظظ ] ( ع مص ) سختی رسانیدن حرب کسی را. ( از منتهی الارب ): عظّته الحرب ؛ مانند عَض است ، و گویند عض ، در مورد گزیدن و زیان رساندن به دندان است و عظ در غیردندان. ( از اقرب الموارد ). || بر زمین چسفانیدن کسی را. ( از منتهی الارب ): عظّ فلاناًبالارض ؛ او را بر زمین چسباند. ( از اقرب الموارد ).
عظ. [ ع َ ظِن ْ ] ( ع ص ) نعت است از عَظا. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). رجوع به عظا و عظی شود.

فرهنگ فارسی

نعت است از عظا
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال انبیا فال انبیا فال تاروت فال تاروت فال احساس فال احساس فال حافظ فال حافظ